×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Thursday, 28 March , 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 0 خبر
آن روزهای پر التهاب خرداد ماه

آن روزهای پر التهاب خرداد ماه ۶۸

 

بین ایران و عراق آتش بس بر قرار بود، اما نیروهای دو طرف همچنان با تمام استعداد خود در مرزها روبروی هم صف کشیده بودند.

 

 

لشگر ۵۷ ابوالفضل ( ع) لرستان مسئولیت پدافند از چنگوله را بر عهده داشت، تازه از خط مهران آزاد شده بودیم. اما گردان حمزه نورآباد به فرماندهی دوست عزیزم حاج رجب یوسفوند همچنان بر روی ارتفاعات چنگوله مستقر بودند.

مابقی گردانها ( پنج گردان ) در حاشیه شهر ایلام استقرار داشتند.

عصر سیزدهم خرداد بود، فرمانده لشگر حاج نوری در حال سپری کردن دوره دافوس در تهران بود. تماس گرفت و گفت همین حالا برو ستاد لشگر ۱۱ امیر المومنین( ع) ایلام و طی یک صورت جلسه گردان حمزه را به آنها مامور کنید . آنگاه بقیه گردانها را به گردانه پلنگان در محور کرمانشاه و پاوه منتقل نمایید او گفت، فردا اول صبح اتوبوس و کامیون برای انتقال نیروها می رسد و حاج کشکولی( قائم مقام لشگر) پیگیر امورات است. شما باید هر چه سریعتر به او که اکنون در گردنه پلنگان مستقر است ملحق شوید

لازم بود ابتدا به چنگوله می رفتم و اول بچه های گردان حمزه را نسبت به وضعیت جدید توجیه می کردیم . وقتی که به مقر گردان رسیدیم از آقای یوسفوند خواستم ستاد گردان را به سنگر فرماندهی فراخواند. پس از حضور همه دوستان شرایط پر التهاب آن روزها که بیشتر به شرایط بیماری امام ( ره ) بر می گشت را شرح دادم واینکه ممکن است دشمن از این شرایط سو استفاده و اقدام به عملیات و تهاجم نماید..

سپس به همراه حاج رجب به ایلام بر گشتیم و به مقر ستاد لشگر حضرت امیر( ع) رفتیم بحث داغی با آنها داشتیم و گاهی هم‌عصبانیت بوجود می آمد طی یک صورت جلسه گردان حمزه را به آنان مامور نمودیم.

قرار شد فردای آن روز حاج رجب مجدد به مقر ما بیاید و او را با خود به پلنگان ببریم تا هم نسبت به آنجا آشنایی بیشتری پیدا کند( البته جاج رجب از قبل با آن‌منطقه آشنا بود چون زمانیکه ما در یگان قائم خدمت می کردیم مدتی در پاوه مستقر بودیم ) و هم حاج کشکولی آخرین توصیه ها را به ایشان داشته باشد.

🔸فردا صبح مسئول بهداری محور وارد اتاق ستاد شد و با شیون و گریه خبر رحلت امام( ره) را اعلام نمود. آنچه که تصور ش را هیچگاه نمی کردیم ناگهان اتفاق افتاد. فضای اتاق و مقر همانند کل کشور به شدت اندوهگین شد.

🔸ما باید بدون وقفه ماموریت محوله را انجام میدادیم. کامیونها و اتوبوسها برای انتقال امکانات و نیروها به گردنه پلنگان رسیدند و با سرعت کار جابجایی انجام گرفت. عصر همان روز در گردنه پلنگان خدمت حاج کشکولی رسیدیم او توصیه های لازم را به حاج رجب یوسفوند نمودند . در پایان گفت گرچه مسئولیت تدارک و پشتیبانی شما با لشگر ۱۱ حضرت امیرالمومنین ( ع) است اما مبلغی پول نقد با خودتان ببرید و هرجا مشکل داشتید از آن استفاده کنید.

آنگاه خطاب به آقای یو سفوند گفت چقدر پول می خواهی اقا رجب کمی فکر کرد. گفت حاجی 《 سی هزار تومان بس است》. حاج کشکولی با تعجب گفت چقدر؟! آقا رجب دوباره گفت حاجی سی هزار تومان. حاج کشکولی از روی تعجب یه نگاهی بمن کرد و گفت چی میگه آقای یوسفوند به شوخی گفتم حاجی تازه اضافه هم گفته آقایان یوسفوند در هزینه کردهها همیشه سخت گیر و کم خرج هستند . هر چه حاج کشکولی اصرار میکرد مبلغ بیشتری را ببرد نپذیرفت و همان سی هزار تومان را گرفت و راهی چنگوله شد.

🔸استقرار ما در گردنه پلنگان ماهها ادامه داشت. و گردان حمزه هم بعد از حدود یک ماه از خط چنگوله آزاد شد. ما تا چهلم رحلت امام ( ره ) فرصت اینکه از منطقه خارج شویم را نداشتیم. تا اینکه شب چهلم به همراه چند نفر از دوستان عازم مرقد امام شدیم و به خیل میلیونی عزداران امام امت ( ره ) ملحق شدیم.

 

روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

✍🏻 علی محمد نظری

 

 

 

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.


div id="div_eRasanehTrustseal_85706">