×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Saturday, 20 April , 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 0 خبر
افسانه خیر بیرآ کَر “

افسانه خیر بیرآ کَر ”

 

نویسنده : سعید مقصودی

 

نزدیک عید شده در میان درخت های بَلی ( بلوط ) کبیرکوه می لولد و بلند بلند آواز می خواند

دَسَکَم بِگِر / بِنارِم سخته / سِرَ بِنارم … ( اشعار عاشقانه محلی )

نغمه خوانی اش که تمام شد با تحفه ها و هدایای فِرَه ( زیاد ) به سمت بلوط های جوان قدم برمی دارد دست مریزاد که عجب انتخابی کرده از اوایل اسفند ماه زیر نظرشان گرفته بود درختانی زیبا با قامتی عمود و شاخ و برگ های خواستنی که دیده هر نظاره گری را محسور خودش می کند و به قولی

چَن دو پیا خو میَرزین .. ( ارزش و منزلت آنان به قدر دو مرد است )

کمی که از تماشا کردنش گذشت با احترام فراوان لباس عروس ها را از بقچه اش در می آورد و به تن بلوط های زیبا می پوشاند و با صدای بلند چکامه بر میاورد :

 

تو عروس زاگرسی مِنیش خیر بِیَراکَرِم .. ( تو عروس زاگرسی من هم پخش کننده خیر و برکتم )

تو عروس زاگرسی مِنیش خیر بِیَراکَرِم .. ( تو عروس زاگرسی من هم پخش کننده خیر و برکتم )

کیه کیه هَتیه ؟ / خیر بِیَراکَرِ هَتیه .. ( کیه کیه اومده پخش کننده خیر و برکت اومده )

 

از نگاه آسمان تمام کبیرکوه دره شهر پر از درختان بلوطی شده که به رسم هر ساله ی خیر بیرآکَر لباس عروس می پوشند

 

با سر دادن ابیاتی که در عروسی های محلی سروده و خوانده می شود ( بِت ) از کبیرکوه پایین میاید برای لحظه ای چشم هایش را باز و بسته کرده که عبور آب تنگه شیرز کوهدشت از زیر پاهایش را حس می کند کمی خم شده و زل در زل آب بلورین کرده و می گوید

وَ تونمَه آو زلال خیر بیراکرم خیر بیرا مِهَم .. ( با تویم آب زلال این منم تقسیم کننده خیر و برکت )

در یک آن آب به تلاطم درمیاید موج پشت موج و چشمه در پس چشمه تمام حوضچه های تنگه تا دره خزینه پر از آب شده به طوری که تا آخر سال خیال مردم آن دیار از یورش دیو خشکسالی تخت می شود

همانطور که سرمست از الطاف پروردگار عزوجل دور و اطرافش را تماشا می کند باز چشم هایش را باز و بسته کرده که خود را در دامنه های مهراب کوه دلفان می بیند

دست هایش را بالا برده و با همه وجود فریاد می زند

 

مهراب کوی مِنم خیر بیرآ کرم خیر بیرآ مِهَم .. ( مهراب کوه این منم پخش کننده خیر و برکت .. خیر و برکت پخش می کنم )

 

که زمین آرام آرام شروع به بارور شدن کرده خیر و برکت از زمین ها و دامنه های کوه بالا می رود از هر قسمت نهالی مثمر می روید گویی که اینجا قطعه ای از شمال کشور است و به قول محلی ها

 

لکستان الحق که شِماله .. ( لکستان الحق که شبیه شمال می مونه )

در حال رقص سر چوبی در دهانه اِشکَفت ( غار ) میرملاس با نوای سورنای ابوذر هنرمند است که باز برای آنی چشم هایش را می بندد و باز می کند

 

که خود را در نزدیک قلعه کَلِک ( ماداکتو ) می بیند صدای هلهله مردمان هزاره ی قبل در پس کوچه های خرابه ماداکتو به گوشش می رسد نگهبانان قلعه در ورودی را باز می کنند و هدایای زیادی توسط کارگزاران میان مردم پخش می شود

خیر بیراکر در بلندی می ایستد و با نهایت خشوع مردم را صدا می زند

 

پخش و پِلا کَن پخش و پِلا کَن .. ( بین مردم پخش کنید پخش کنید )

خیر بیرآ کرم خیر بیرآ مهم .. ( پخش کننده خیر و برکتم .. خیر و برکت پخش می کنم )

و همینطور به همه مناطق لکستان رفته و تا پایان تعطیلات عید جای جای آن را پر از خیر و برکت می کند

مراسم که تمام می شود خیر بیرآ کر خوشحال تر از همیشه به دامنه های کبیرکوه بر می گردد شروع به دوخت و دوز لباس عروس های نو کرده ، درختان زیاد دیگری را برای سال آینده منتخب می کند و در حالی که نوای ( خیر بیرآ کَرِم خیر بیرآ مِهَم ) سر می دهد خود را در نهاد یک بلوط استحاله می کند …

 

قاسم پیری علی آبادی

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.


div id="div_eRasanehTrustseal_85706">