بی مهری در حریم تعلیم و تربیت
✍زهرا نجاتی دبیر علوم اجتماعی
آیا جایگاه و شان تعلیم وتربیت در جامعه حفظ شده است ؟ آیا حوزه ی تعلیم و تربیت می طلبد هر اهل و نا اهلی در مورد آن اظهار نظر کند؟ آیا در تخصص کارشناسان خبره آن نیست؟ چندین سال است که می بینیم حرمت و جایگاه معلم و دانش آموز مورد بی مهری قرار گرفته تا جایی که با کوچکترین رخنه آموزشی و تربیتی آن را در بوق و کرنا کرده و جار می زنند.
مدرسه ها بهم ریخته است ، تعداد اندکی ازدانشآموزان نظم را رعایت میکنند و حتی عده کمتری درس را یاد می گیرند. راهروها پر از فریاد، جیغ و داد … دانش آموزان مدام بهم تنه میزنند و یکدیگر را هل میدهند هر، ۴۵ دقیقه که زنگ تفریح می شود ،ناظم و مدیر فقط به برقراری نظم و انضباط فکر میکنند..
برای ایجاد نظم دانش آموزان را چگونه میتوان منضبط کرد. با ارائه چه روش ها و راهکارهای؟؟
برنامه های انضباطی برای افراد دل زده از تحصیل اثری ندارد فقط برای دانش آموزانی که معلمان و تکالیف درسی را در دنیای مطلوب خود جای داده اند موثر است..
پارسونز می گوید هدف مدرسه آماده ساختن دانش آموزان برای به عهده گرفتن نقش های بزرگسالی در جامعه با آموختن مهارت های لازم برای اجرای این نقش ها جهت زندگی در یک جامعه پیچیده است. حال اگر این نقش از مدرسه که شامل معلمان، ناظم، مدیر،…میشود گرفته شود آیا این اهداف تحقق می یابند ؟ ورود و اظهار نظر افراد نا آگاه و نا اهل به وظایف معلمان و ناظم در این عرصه چه عواقبی می تواند داشته باشد؟ وقتی استقلال معلم برای تصمیمگیری کم شود توانایی معلم برای نوآوری هم محدود می شود.
طبق تحقیقات صاحب نظران، مدرسه از یک لحاظ شبیه زندان و بیمارستان است چون در آن گروهی یعنی دانش آموزان باید کاملا به سازمان متعهد باشند درحالیکه گروهی دیگر یعنی معلمان و ناظم و…از آزادی بیشتر برخوردارند. مسولیت یک معلم از برخی جهات شبیه مسؤلیت یک نگهبان زندان است.
جانسون می گوید از معلمان انتظار می رود که حتی راهروها را کنترل کنند از خروج بی اجازه دانش آموز از کلاس جلوگیری نمایند، مواظب وقوع جرمهای چون سرقت باشند و… حتی گاهی اوقات شاهد نرده های سیمی و دیوارهای بلند در اطراف مدارس هستیم، درست شبیه آنچه در زندان ها وجود دارد. برخی اوقات خود معلم ها نیز احساس میکنند که در مدرسه به زندانبان تبدیل شده اند. پارسونز می گوید مدرسه یک سازمان مطیع ساز است.
میلز معتقد است نبود محرکهای اقتصادی مانع ایجاد تغییر در آموزش و پرورش همگانی و پذیرش نوآوری هاست. میلز میگوید اهداف سازمان آموزشی مبهم است و تاحدودی زیادی غیر قابل سنجش و انداز ه گیری اند. وجود تفاوت بین دانش آموزان و پرسنل…
مدرسه اغلب یک واحد اجتماعی بزرگ است، نظام مدرسه وجود نظام کنترل را اقتضا میکند. زیرا باید به طریقی مطمئن شد که منافع فردی دانش آموز و معلم تابع اهداف سازمان است.
مدرسه و کلاس درس خواهان رفتارهای منظم است. رفتارهای که برای دانش آموزان به شکل عادت در می آیند. بعلاوه کلاس و مدرسه پذیرش اقتدار و قدرت را نیز تشویق می کند.
دیگران مهم برای دانش آموزان علاوه بر همسالان در خیلی از موارد معلمان به شمار میروند.
تمام مشکلات انضباطی طی چند سال برطرف میشوند؟
https://sobhedelfan.ir/?p=14197