وضعیت نابسامان نظافت در شهر نورآباد و ناکارآمدی شهرداری
از روی پل منتهی به شهرداری که عبور میکنی، از اینکه نام شهر بر این دخمه ی نابسامان نهاده اند، سرافکنده میشوی. از اینکه به خیالت در شهر زندگی می کنی، دچار سرگیجه و تهوع میگردی.
زباله ها و پسماندهایش را که سخاوتمندانه در نظر نگیری، با بوی متعفن آن چه می کنی؟ ژولیدگی و هرج و مرج خیابان و بازار را کجای دلت میگذاری؟؟
شهر به لحاظ جامعه شناسی، همیشه محلی برای پرسه زنی ها و گردش ها بوده است. به گفتهی شارل بودلر شاعر و نویسنده فرانسوی، “شهر عرصه ی ظهور هنر مدرن است”. بله، شهر خالق هنرمندان بزرگ است. شهروند فرانسوی در شهر قدم می زند، می اندیشد و با زمزمه اشعار بودلر هیجان زده میشود.
والتر بنیامین، فیلسوف آلمانی چنان به مفهوم پرسه زنی علاقمند میشود که خود به یک پرسه زن تبدیل می گردد. او خیابان های شهر را زیر پا می گذارد و زندگی شهری را از زیر نگاهش می گذراند و به آن می اندیشد.
ما هم می خواهیم قدمی در شهر بگذاریم. زندگی شهری هوای پرسه زنی به سرت می اندازد. از محیط خانه خسته شده ایم و دلمان می خواهد ذهن را به دست خیابان های شهر بسپاریم. قدم به قدم جلو میرویم. اما چه چیز نصیبمان می شود؟
هرزمان که قدمی در شهر برداشتم، نه احساس یک پرسه زن که می اندیشد، بلکه احساس بیهوده گردی را داشتم که تمام وجودش سیاه و سفید شده است.
اینجا از شهر بودن جز جمعیت و سروصدا، جز پسماند و زباله، و جز نهادهای شهری همچون شهرداری، بویی نبرده است.
اینجا خبری از پارک های بزرگ و زیبا نیست. خبری از غذاخوری های کنار خیابان و نشانی از کتاب فروشی های پر زرق و برق نیست. اینجا خبری از پاساژگردی نیست. ایجا کنج دنج فاقد معناست. اینجا بی نظمی هست و فضای بلبشوی بی خاصیت. زباله هست و بوی تهوع آور پسماندها.
همهی اینها کافیست تا افسردگی را به روح انسان تزریق کند و ذهن را تهی کند از اندیشه و تفکر….
کار ما از اینها گذشته است. دیگر به فکر فضای زیبای شهری نیستیم. فقط هوای تازه ای می خواهیم که در آن نفس بکشیم. مسیر عاری از زباله ای می خواهیم که دمپای شلوارمان را لکه دار و کفش های واکس زده مان را غبار آلود نکند.
ما گوش شنوا و چشم بینا می خواهیم. ما کسی می خواهیم که گوش بر فریادها و چشم بر زشتی ها نبندد….
✍ وحید اکرمی
https://sobhedelfan.ir/?p=15666