آقای شمخانی مردی برای ماموریتهای سخت

در زمان آغاز جنگ تحمیلی  او فرمانده سپاه استان خوزستان بود با تدبیر او و دوستانش اهواز و خوزستان در هفته های اول جنگ که هنوز دفاع مردمی شکل نگرفته بود از سقوط حتمی نجات یافت، و بدلیل تسلط بر جنگ ایران و عراق  بعد از شهید کلاهدوز قائم مقام فرماندهی کل سپاه و همزمان فرمانده نیروی زمینی گردید.

درطول جنگ بارها خدمت ایشان رسیده و درجلسات به سخنان او گوش داده بودم  چندین مرحله چهره به چهره باهشون جلسه و همواره از حسن تدبیر ایشان بعنوان یک فرمانده بزرگ وتاریخ ساز به خود می بالیدم.

یکبار بعد از اولین عملیات منطقه ماووت، که بعداز پیگیریها  برای تعویض خط دستور داد تا  لشگر حضرت امیر ( ع) ایلام به فرماندهی زنده یاد سردار کرمی جایگزین یگان قائم لرستان شود. برای خداحافظی خدمت آیشان رسیدم  یک نامه برای فرمانده وقت سپاه استان لرستان بصورت دست نویس نوشت مبنی بر اینکه  《چون در نظر است از تیپ قائم لرستان  آن استان در ماموریتهای آتی استفاده بیشتری شود نسبت به تقویت آن اقدام نمائید.》

بار دوم در زمستان سخت سال ۶۶ که نیمه های شب پیغام دادند حاج نوری فرمانده لشگر ۵۷ ابوالفضل( ع) به قرارگاه نیروی زمینی مراجعه تا با وی گفتگو نماید  چون حاجی در منطقه نبود به همراه شهید عزیز حاج رحیم دلفان( فرمانده اطلاعات و عملیات لشگر )  خدمت ایشان رسیدیم هنگام نماز صبح بود بعد از احوالپرسی گفتند به حاجی بگوئید آن ماموریت داخل عراق را انجام دهید و خودشان هم در اولین فرصت به قرارگاه بیایند.

بار سوم در هنگام عملیات مرصاد بود برای کسب تکلیف به قرارگاه نجف رفته بودم گفتند آقای شمخانی آمده ودر بیمارستان امام حسین( ع) طاق بستان مستقر است( این بار هم او فرمانده عملیات را برعهده گرفته بود)   به آنجا رفتم ازدحام جمعیت طوری بود که نمی توانستم خود را به ایشان برسانم  از آنجا که لشگر ۵۷ ابوالفضل ( ع)  تنها یگان احتیاط منطقه قصرشیرین و سرپل ذهاب بود میدانستم که  برای کسب گزارش آقای شمخانی حتما بدنبال یکی از فرماندهان لشگر ۵۷  می گردد  با فشار خود را تا پشت درب اطاق محل استقرار ایشان رساندم آنگاه خطاب به دژبان دم درب فریاد زدم من از لشگر ۵۷ آمدم آقای شمخانی با من کار دارد.  !

لحظاتی بعد دژبان درب ورودی را باز و گفت  کی بود از لشگر ۵۷ آمده بود؟! دستم را بلند کردم و گفتم من بودم  گفت آقای شمخانی می گوید بیائید داخل  او فریاد منو شنیده بود  پس از رسیدن به حضور ایشان و ارائه آخرین گزارشات از وضعیت منطقه دستوراتی را برای اجرا امر نمودند.

مرحله بعد زمانیکه سردار رحیم صفوی بعد از  آقای محسن رضایی  فرمانده کل سپاه شدند  در آن زمان آقای شمخانی وزیر دفاع بود در اولین جلسه سراسری فرماندهان وقتی بعنوان یکی از سخنرانان  پشت تریبون رفت خطاب به فرماندهان صف اول گفت آقا رحیم کجاست ؟ او را  به روی سن دعوت و دست در گردنش نمود تا به همه بفهماند میزان ارادتش به او چقدر است و پیام محبت و اقتدار آقای صفوی بعنوان فرمانده جدید را نمایش داد‌.  و در همان جلسه استراتژی وزارت دفاع را دریک جمله توضیح و آنرا تشریع نمود.

《ما بدنبال تجاوز به هیچ کشوری نیستیم  اما میخواهیم به نقطه ای برسیم که اگر در غافلگیری دشمن توانست یک ضربه را بما بزند  ما ضربه دوم را آنچنان بزنیم که آنها قدرت زدن ضربه بعدی را نداشته باشند و از کرده خود پشیمان شوند》

بار آخر زمانیکه فرمانده سپاه ازنا بودم  نماینده  وقت شهرستان با آقای شمخانی صحبت کرده بود تا برای رفع برخی مشکلات جلسه مشترکی در وزارت دفاع خدمت ایشان باشیم چون شهرستانهای درود و ازنا  دارای یک نماینده هستند  پس ازمشورت با سردار سلیمانی( فرمانده وقت سپاه استان لرستان ) به همراه دوست عزیزم زنده یاد حاج حمید قبادی که او هم فرمانده سپاه درود بود خدمت ایشان رسیدیم  او به محض ورود ما دونفر  را شناخت و دستور مساعدتهای لازم درخواستی را انجام دادند.

اینها را گفتم تا جوانان عزیز ما بدانند آقای شمخانی از مردان میدانی و پای کار است و همواره در شرایط سخت سینه خود را سپر و از همه مهمتر بدون شک قسمت بزرگی از دست آوردهای  دفاعی کشور مدیون مهندسی درست ایشان است که در میدان جنگ نواقص و کمبودها را بارها لمس نمود و در زمان مدیریت برای دست یابی به آن بسیاری از ناممکن ها را ممکن ساخت و امروز ایران عزیز ما را در حوزه دفاعی  به اوج عظمت و سر بلندی رسانده است. بخش بزرگ این اقتدار امروز را مدیدن تلاشهای دیروز او ودوستانش هستیم. برای ایشان در ماموریت جدید آرزوی موفقیت و سربلندی ایران اسلامی را داریم.

✍  علی محمد نظری