
استاندار لرستان:باب شهادت بسته نیست
استاندار لرستان با بیان اینکه باب شهادت بسته نیست، افزود: مردم قدردان فداکاریهای شهدا هستند.
فرهاد زیویار روز پنجشنبه ششم مهرماه، در آئین غبارروبی مزار مطهر شهدای خرمآباد
ضمن گرامیداشت هفته دفاع مقدس گفت: به روان پاک تمام مردان و زنان که برای حفظ حرمت ایران اسلامی جان فدا کردند درود میفرستیم
استاندار لرستان با بیان اینکه روح حماسه و شجاعت همواره بر فضای ایران اسلامی حاکم است افزود: شهادت بابی است که همیشه به روی بشر برای ایثار و فداکاری باز بوده است؛ اما این باب در انقلاب اسلامی به بعد شکل و تعریف جدیدی پیدا کرد.
وی با اشاره به اینکه شهادت پس از انقلاب اسلامی ساز و کار متفاوتی با
تمام دوران تاریخ بشر دارد، بیان کرد: دفترچه شهادت تعاریف و فصول جدیدی از خود ارائه کرده است و یکی از سر فصلهای آن این است که مردم در طول سال به مناسبتهای مختلف برای اینکه نشان دهند قدردان فداکاریهای شهدا هستند به گلزارهای شهدا برای تجدید عهد با این شهدایی که برای زنده ماندن دین و تاریخ کشور از جان خود دریغ نکردند مراجعه میکنند.
https://sobhedelfan.ir/?p=24462
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
تقدیم به سایت وزین صبح دلفان
حرف تازه
https://harftaze.ir/%d8%b3%d9%85%d9%81%d9%88%d9%86%db%8c-%d8%b4%da%af%d9%81%d8%aa-%d8%a7%d9%86%da%af%db%8c%d8%b2-%d8%b4%d8%a8-%d9%88-%d8%b4%db%8c%d8%af%d8%a7%db%8c%db%8c/
بخشی از متن ارسالی:
… در میان مسافران و کمی دورتر از زنان و مردان دستفروش و اجناس گوناگون روی سکو، پیرزنی با کمری خمیده بر روی یکی از صندلیها نشسته و درحالیکه با دستهای ناتوان و لرزان به عصای فرسودهای تکیه داده با موی سپید و چهرهای شکسته از گذر زمان، با دیدگانی امیدوار، به مسافران ایستگاه نگاه میکند. او چشم به راه کسی است که روزی برای دفاع از سرزمینش لباس رزم پوشید و رهسپار دیار شور و شیدایی شد؛ گمشدهای که سالها پس از پایان درد و رنج اسارت و دوری از جنگ و رگبار گلوله و انفجار خمپاره و شلیک تانک و خون و دود و آتش، شاید اینک سرافراز و خندان از قطار پیاده شود تا مادر سرش را در دامانش بگیرد و همچون نوزادی تازه متولد شده او را ببوید و نوازش کند و بهاندازه تمام تنهاییها و دلتنگی هایش اشک بریزد.
پیرزن که سالهاست از صدای استخوان و درد مفصل زانوانش رنج میبرد، با وجود ضعف و بیماری هرروز قبل از ورود اولین قطار صبح با دشواری از پله های ایستگاه پایین میآید و تا خروج آخرین قطار شب، برای دیدار تنها فرزند دلبند، دلاور و رعنایش لحظهشماری میکند و…